بی خوابی شب هایم را به چه تعبیر کنم!
که شب آرامش نگاه تو رابرایم زمزمه میکند!
آرام بخواب که من بیقرار بیدارم
تا تو آرام بخوابی!
پشت شیشه تا بخواهی شب
در اتاق من طنینی بود از برخورد انگشتان من با موج دریا
در اتاق من صدای کاهش مقیاس می آمد
لحظه های کوچک من تا ستاره فکر می کردند
خواب روی چشم هایم چیزهایی را بنا می کرد:
یک فضای باز،شن های ترنم،جای پای دوست...
ماه به من گفت:
اگر عشقت فراموشت کرده تو چرا ترکش نمیکنی؟
به ماه نگاهی کردم و گفتم:
آیا آسمان تو را ترک ترک میکند زمانی که نمیدرخشی؟
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمانم نگاه کن...
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمانم نگاه کن
شب و روز در چشمان من است
به چشمان من نگاه کن...
پلک اگر فرو بندم
جهانی ظلمت فرو خواهد رفت.
از رابطه ها مثلثی ، مستطیلی ، مربعی خسته شده ام!
دلم یه رابطه دایره ای میخواد!
که من دور تو بگردم و تو دور من...
آسان می توانی فراموش کنی...
چه آسان میتوانی از معبر خاطرات عبور کنی...
تو خوب به این مثل توجه کردی که
سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش
و تو همه چیز را آسان گرفتی
آسان رفتی و فراموش کردی
و من باز هم هیچ گله ای ندارم..
دارو عبارت است از عوارض جانبی که بعضا اثرات درمانی هم دارد
برای رفع این عوارض جانبی داروهای دیگری تجویز می شوند که
خوداین چرخه را تا نابودی کامل بیمار طی میکنند!!
هست عاقل هر زمانی در غم پیدا شدن
هست عاشق هر زمانی بیخود و شیدا شدن...
انتهای "شاید"به کلمه ی "هرگز" متصل است
و"هرگز"کلمه ی تلخ وتاریکی است
که تازگی ها،مثل ادراک گنگ مرگ،
وارد ذهنم شده وآن پس و پیش ها منتظر خود نمایی نشسته است.
جا گذاشتی...!
خاطراتت را جا گذاشتی
مال ناراضی از گلوی ما پایین نمی رود
پسش بگیر...